سعید قنبری|مدیریت رسانه

0 %
سعید قنبری
دکتری مدیریت رسانه
پژوهشگر تاب‌آوری برند و رسانه
  • محل سکونت:
    تهران
  • شهر:
    تهران
  • سن:
    33
زبان‌ها
عربی
انگلیسی
کردی
مهارت‌ها
پژوهش کیفی
خبرنویسی
تدریس
سئو
تحلیل کسب‌وکار
کدنویسی وب
ابزارها
  • فتوشاپ
  • آفیس
  • وردپرس
  • MaxQDA
  • SPSS

چگونه فرهنگ سازمانی را آماده پذیرش هوش مصنوعی کنیم؟

1404-01-30

سال‌هاست مدیران در سراسر دنیا از تحول دیجیتال حرف می‌زنند. از اتوماسیون تا یادگیری ماشینی، از کلان‌داده تا هوش مصنوعی. شرکت‌ها میلیاردها دلار خرج کرده‌اند تا ابزارهایی را پیاده‌سازی کنند که به گفته مشاوران، آینده را شکل می‌دهند. اما در بسیاری از موارد، آن‌چه با واقعیت مواجه شده، نه پیشرفت چشمگیر، بلکه بی‌حرکتی فرهنگی بوده است.

یک ابزار هوشمند خریداری شده، ولی کسی آن را جدی نگرفته. تیم IT مدلی را طراحی کرده، اما واحد منابع انسانی احساس خطر کرده. داده‌ها فراهم شده‌اند، اما تیم فروش همکاری نکرده. چرا؟ چون مشکل عدم دسترسی به فناوری نبوده، بلکه عدم آمادگی فرهنگ سازمانی مشکل واقعی بوده.

این دقیقاً همان نقطه‌ای‌ست که فصل پنجم از گزارش تحلیلی Thinkers50 با عنوان AI Ready: Shaping Tomorrow with AI and Human Intelligence به آن ورود می‌کند. Rikke Kristine Nielsen و Theresa Sigillito Holth، نویسندگان این فصل، به جای آن‌که درباره الگوریتم‌ها یا مدل‌های زبانی بنویسند، تصمیم گرفته‌اند به قلب مسئله بزنند: فرهنگ سازمانی.

روایت یک شکست

تصور کنید شرکتی که تصمیم می‌گیرد فرآیند استخدام را با یک سیستم هوش مصنوعی ارتقاء دهد. ابزار فوق‌العاده‌ای خریده شده که رزومه‌ها را تحلیل می‌کند، تطابق مهارتی ایجاد می‌کند و حتی پیش‌بینی می‌کند کدام فرد بهتر در تیم جا می‌افتد. در تئوری، همه‌چیز بی‌نقص است.

اما آن‌چه اتفاق می‌افتد، چیز دیگری‌ست: واحد منابع انسانی از این سیستم استقبال نمی‌کند. مدیران میانی احساس می‌کنند نقششان کم‌رنگ شده. نامزدها بازخورد منفی می‌دهند چون حس کرده‌اند با آن‌ها به‌عنوان «داده» برخورد شده، نه انسان. نتیجه؟ ابزار کنار گذاشته می‌شود. نه به دلیل نقص فنی، بلکه به دلیل نبود آمادگی فرهنگی.

و این همان‌جاست که جمله‌ای ساده ولی عمیق معنا پیدا می‌کند: «فناوری زود می‌رسه، اما فرهنگ دیر واکنش نشون می‌ده.»

در این‌جا، به‌وضوح مشخص می‌شود که سازمان‌ها نمی‌توانند صرفاً با آموزش کارکنان در زمینه AI، مشکل را حل کنند. فرهنگ، چیزی‌ست عمیق‌تر، دیرپاتر و پیچیده‌تر از دانش فنی. پذیرش هوش مصنوعی از دل فرهنگ می‌جوشد، نه از درون فایل‌های پاورپوینت.

چرا فرهنگ سازمانی در پدیرش هوش مصنوعی مهم است؟

اساساً فرهنگ همان چیزی است که مشخص می‌کند سازمان‌ها چگونه فکر می‌کنند، چگونه تصمیم می‌گیرند، و چگونه با ناشناخته‌ها مواجه می‌شوند. فرهنگ فقط مجموعه‌ای از ارزش‌ها نیست؛ بلکه نحوه مواجهه جمعی با تغییر است و هوش مصنوعی، بیش از هر چیز، نماد یک تغییر عمیق است.

تغییری که نه‌فقط ابزار، بلکه خود «هویت کاری» افراد را زیر سؤال می‌برد. آیا من به‌عنوان یک مشاور، مدیر، برنامه‌نویس یا طراح، هنوز ارزش دارم؟ یا حالا AI می‌تواند بهتر از من تصمیم بگیرد، تحلیل کند، و حتی خلق کند؟ پاسخ به این سؤال‌ها ساده نیست. اما اگر فرهنگ سازمانی فضای امنی برای طرح‌شان فراهم نکند، آن‌ها به مقاومت پنهانی تبدیل می‌شوند. مقاومتی که در ظاهر پروژه‌ها را پیش می‌برد، اما در عمل آن‌ها را فلج می‌کند.

و در اینجا استعاره‌ای از دل همین فصل بدرخش می‌کند: فرهنگ مثل API سازمان است. همان رابط نامرئی که تعیین می‌کند اجزا—چه انسان، چه ماشین—چطور با هم حرف بزنند، چطور داده را پردازش کنند و چگونه به تصمیم برسند. اگر این API ناسازگار باشد، حتی بهترین سیستم‌ها هم از کار می‌افتند.

فرهنگ سازمانی آماده، چگونه رفتار می‌کند؟

فرهنگی که واقعاً AI-Ready باشد، فرهنگی‌ست که بتواند با ابهام، یادگیری، خطا و گفت‌وگو کنار بیاید. این فرهنگ نه از مدل‌ها می‌ترسد، نه از افراد. در عوض، میان این دو رابطه می‌سازد.

در چنین فرهنگی، ترس‌ها به رسمیت شناخته می‌شوند. سؤال‌هایی مثل «آیا شغلم در خطر است؟» یا «آیا دیگر نظر من مهم نیست؟» نه نادیده گرفته می‌شوند، نه سرکوب. بلکه بهانه‌ای می‌شوند برای گفتگو، برای آموزش، برای بازسازی رابطه بین انسان و ماشین.

در چنین فرهنگی، «دانش» کافی نیست؛ کنجکاوی، فروتنی و جرات یادگیری از ماشین هم لازم است. نه به این معنا که انسان پایین‌تر از هوش مصنوعی قرار بگیرد، بلکه به این معنا که همکاری جای رقابت را بگیرد.

قهرمان‌های هوش مصنوعی

یکی از هوشمندانه‌ترین نکاتی که گزارش Thinkers50 به آن اشاره می‌کند، تأکید بر نقش کسانی‌ست که از آن‌ها به‌عنوان Local AI Stewards نام می‌برند—قهرمان‌های محلی هوش مصنوعی.

این‌ها مدیران ارشد یا متخصصان AI نیستند. بلکه افرادی از درون تیم‌ها هستند که هم زبان فناوری را بلدند، هم دغدغه‌های انسانی را درک می‌کنند. آن‌ها همان کسانی‌اند که در گفت‌وگوهای غیررسمی، در جلسات هفتگی، یا حتی کنار دستگاه قهوه، به هم‌تیمی‌ها می‌گویند: «می‌دونم عجیبه، ولی بیا با هم امتحانش کنیم.»

فرهنگ AI-Ready از همینجا شروع می‌شود؛ از دل روابط انسانی، نه از ساختارهای پیچیده.

شکست‌های خاموش و هزینه‌های پنهان

در نگاه نویسندگان گزارش Thinkers50، آن‌چه اغلب در تحلیل‌ها نادیده گرفته می‌شود، شکست‌های خاموش پروژه‌های AI است. پروژه‌هایی که نه به دلیل مشکلات فنی، بلکه به دلیل مقاومت، بی‌اعتمادی یا نبود حس مشارکت متوقف می‌شوند.

این گزارش نشان می‌دهد که هر ابزار جدید، اگر بدون بستر فرهنگی مناسب وارد شود، به ابزاری مرده تبدیل می‌شود. مثل بذری که در خاک نامناسب کاشته شود؛ پتانسیل دارد، اما رشد نمی‌کند و این شکست‌ها هزینه دارند: از بین رفتن انگیزه، بدبینی به تحول دیجیتال، خستگی سازمانی، و حتی ریزش نیروهای کلیدی.

آموزش کارکنان برای پذیرش هوش مصنوعی چقدر مهم است؟

نویسندگان تأکید می‌کنند که آموزش رسمی کافی نیست. بلکه آن‌چه فرهنگ را تغییر می‌دهد، روایت‌های درونی سازمانی است. اینکه کارکنان درباره AI چه می‌شنوند، چه می‌گویند، و چه تجربه‌ای از آن دارند.

داستان‌هایی مثل «ما یه ابزار AI گرفتیم ولی هیچ‌کس استفاده نکرد» یا «اولش فکر کردیم قراره اخراج بشیم، ولی بعد دیدیم چقدر کمک می‌کنه»؛ این‌هاست که فرهنگ را شکل می‌دهد.

سازمانی که روایت‌های مثبت، واقع‌گرایانه و انسانی درباره AI تولید کند، به‌مرور از یک فضای دفاعی به یک فرهنگ پذیرنده می‌رسد.

در نهایت باید گفت پذیرش AI در سازمان‌ها یک مسیر فنی نیست؛ یک سفر انسانی‌ست. سفری از ترس به تجربه، از مقاومت به معنا، از ابزار به ارتباط. فرهنگ همان زمینی‌ست که در آن این سفر یا رشد می‌کند یا از همان ابتدا خشک می‌شود.

ارسال شده در یادداشت علمی
یک دیدگاه بنویسید