هوش مصنوعی مولد یک اتفاق بزرگ و یک رخداد بینظیر است و نمیتوان بیتفاوت از کنار آن گذشت. بسیاری از سازمانها مبهوت عملکرد این فناوری شدهاند و تلاش دارند تا از غائله بهکارگیری هوش مصنوعی بهویژه هوش مصنوعی مولد جا نمانند.
گرچه برخیها هنوز نسبت به این فناوری بدبیناند و حس پروپاگاندا نسبت به دستاوردهای این فناوری دارند اما هوش مصنوعی مولد همواره برگ جدیدی از قابلیتهای خود را نمایان میسازد و بیش از پیش بدبینان را دچار یاس و سرخوردگی میکند.
بهنظرم بدبینی پیرامون کاربردپذیری این فناوری بیهوده است و صرفاً به معنای عقبماندن از دنیاست. گارتنر بهعنوان یکی از مهمترین مراکز تحقیقاتی جهان پیشبینی کرده بیش از 80 درصد سازمانها در سال 2026 از هوش مصنوعی مولد استفاده میکنند. جالب است بدانید که میزان استفاده از GenAI در سازمانها در همین سال گذشته میلادی یعنی 2023 کمتر از 5 درصد بوده است.
ترجمه پیشبینی گارتنر آن است که در زمانی کمتر از 3 سال هوش مصنوعی مولد به فراگیری رسیده است و حتماً ابعاد مختلف این فناوری همچون دستیاران مجازی، هوش مصنوعی خود مختار و… با سرعت بیشتری رشد میکنند و راه خود را به زندگی و سازمانهای ما باز خواهند کرد. راستی قبلتر در مورد اینکه سازمانها چگونه میتوانند از هوش مصنوعی بهره ببرند مطلبی نوشتم که میتوانید از (اینجا) بخوانید.
خب با این تحولات چه باید کرد؟ به نظر میرسد سازمانها باید از همان ابتدا نوع و دامنه جاهطلبیهای خود در هوش مصنوعی را تعیین کنند یعنی راجع به استفاده از هوش مصنوعی برای بهرهوری روزمره یا ایجاد تحول بنیادی تصمیمگیری کنند.
شاید بپرسید چطور میشود تصمیم مناسبی را اتخاذ کرد؟ چطور نوع و دامنه جاهطلبی را تعیین کرد؟ چطور به عرصه هوش مصنوعی ورود کرد؟ پاسخ همه این سؤالات در ابزاری است بهنام «رادار فرصتهای هوش مصنوعی» که گارتنر آن را معرفی کرده تا بتوانیم بهعنوان آدمهای عاقل و بالغ برای آینده سازمانمان از آن بهره ببریم.
جاهطلبی سازمانها در استفاده از هوش مصنوعی
قبل از پرداختن به این رادار لازم میبینم کمی در مورد جاهطلبی سازمانها در استفاده از هوش مصنوعی صحبت کنم. گارتنر عقیده دارد که سازمانها به سه شکل از هوش مصنوعی استفاده میکنند. بهبیان دیگر جاهطلبی سازمانها در پیادهسازی هوش مصنوعی در سه دسته کلی قابل ترسیم است:
بهرهوریمحور (Productivity Pursuers): بر اساس این رویکرد استفاده از هوش مصنوعی عمدتاً برای تقویت و خودکارسازی فرآیندهای دفتری و عملیاتی اتفاق میافتد. این رویکرد بر افزایش کارایی و کاهش هزینهها تمرکز داشته و استفاده از هوش مصنوعی برای وظایف هدفمند را دنبال میکند. بهعنوان مثال خودکارسازی فرآیندها در بخشهای مالی، منابع انسانی، یا مدیریت زنجیره تأمین نمونهای از بهکارگیری این رویکرد است.
محدود به پشتصحنه (Not in Front of My Customers): در این رویکرد هوش مصنوعی عمدتاً برای استفاده داخلی به کار گرفته میشود و از قرار گرفتن در برابر مشتریان خودداری میشود. هدف اصلی این رویکرد تقویت عملیات داخلی است بدون آنکه تجربه مشتری به طور مستقیم تحت تأثیر قرار گیرد. استفاده از هوش مصنوعی برای تحلیل دادههای داخلی یا بهینهسازی فرآیندهای سازمانی و تمرکز بر ارتقای عملکرد داخلی سازمان، بدون نمایش مستقیم هوش مصنوعی به مشتریان، نمونههایی از اتخاذ چنین رویکردی است.
هوش مصنوعی اول/همهجا (AI First/Everywhere): در این رویکرد سازمانها به دنبال استفاده گسترده از هوش مصنوعی در سراسر شرکت، هم برای تعامل با مشتریان و هم به صورت داخلی است و جاهطلبی برای ایجاد تحول اساسی در محصولات، خدمات و قابلیتهای اصلی وجود دارد. در چنین رویکردی هوش مصنوعی در خط مقدم تعاملات مشتری (مانند دستیارهای مجازی یا شخصیسازی خدمات) قرار میگیرد و از هوش مصنوعی برای تغییرات گسترده در عملیات و ارائه خدمات نوآورانه استفاده میشود.
سه سطح امکانپذیری استفاده از هوش مصنوعی
حالا که با انواع رویکردها و جاهطلبیها نسبت به هوش مصنوعی آشنا شدیم باید بدانیم که جاهطلبی بدون در نظر گرفتن محدودیتهای اجرایی، میتواند به شکست پروژهها منجر شود. برای موفقیت، سازمانها باید امکانپذیری را بر اساس سه بعد اصلی شامل امکانپذیری فنی، آمادگی داخلی و آمادگی خارجی ارزیابی کرد.
در امکانپذیری فنی بررسی میکنیم که آیا فناوری لازم برای پیادهسازی اهداف در دسترس است؟ آیا زیرساختهای سازمان میتوانند از این فناوری پشتیبانی کنند؟ بهعنوان مثال یک سازمان ممکن است بخواهد از هوش مصنوعی برای تعاملات بلادرنگ مشتری استفاده کند، اما اگر زیرساختهای شبکهای کافی نداشته باشد، این هدف عملی نخواهد بود.
در آمادگی داخلی هم بررسی میکنیم ک آیا سازمان از نظر منابع انسانی و فرهنگ سازمانی برای پذیرش و استفاده از هوش مصنوعی آماده است؟ آیا مهارتهای لازم در تیمها وجود دارد؟ بهعنوان مثال اگر کارکنان آموزش کافی ندیده باشند، حتی بهترین فناوریها نیز ممکن است به خوبی اجرا نشوند.
در آمادگی خارجی هم بررسی میکنیم که آیا مشتریان، شرکا یا بازار هدف آماده پذیرش هوش مصنوعی هستند؟آیا استفاده از هوش مصنوعی باعث ایجاد نگرانی یا بیاعتمادی در مشتریان میشود؟ بهعنوان نمونه اگر مشتریان به فناوری جدید اعتماد نکنند، ممکن است آن را نپذیرند.
ضرب این سه بعد در یکدیگر منجر به سه نوع امکانپذیری میشود که عبارتند از امکانپذیری بالا، امکانپذیری متوسط و امکانپذیری پایین. فراموش نکنیم که موفقیت در بهکارگیری هوش مصنوعی از فرمول «جاهطلبی + امکانپذیری» پیروی میکند.
- امکانپذیری بالا (High Feasibility): فناوری آماده، مقرونبهصرفه و بهراحتی قابل ادغام است. این دسته برای شروع پروژهها عالی هستند اما ممکن است مزیت رقابتی پایدار ارائه ندهند.
- امکانپذیری متوسط (Medium Feasibility): فناوری نسبتاً پیشرفته اما گرانتر و پیچیدهتر است. این دسته برای سازمانهایی مناسب است که به دنبال مزیتهای رقابتی زودهنگام هستند.
- امکانپذیری پایین (Low Feasibility): فناوری نوظهور و اثباتنشده با هزینهها و ریسکهای بالا هستند. مناسب برای سازمانهایی که آماده پذیرش ریسکهای بزرگ هستند تا در بلندمدت به موفقیتهای چشمگیر دست یابند.
رادار فرصتهای هوش مصنوعی
خب، فکر میکنم موقع آن رسیده که برگردیم به رادار فرصتهای هوش مصنوعی و آن را معرفی کنیم. گارتنر پیشنهاد میکند که سازمانها از رادار فرصت هوش مصنوعی گارتنر (Gartner AI Opportunity Radar) بهعنوان ابزاری استراتژیک برای شناسایی و برنامهریزی فرصتهای مرتبط با هوش مصنوعی استفاده کنند. هدف این ابزار کمک به سازمانها برای تعریف و پیادهسازی جاهطلبیهای هوش مصنوعی به شکلی مؤثر و همسو با اولویتها و ظرفیتهای آنها است.
این رادار بر اساس دو مکانیزم کار میکند: مکانیزم اول تعریف جاهطلبی سازمان در عرصه هوش مصنوعی است. در اینجا سازمان باید تعیین کند که بهدنبال هوش مصنوعی روزمره (Everyday AI) است یا هوش مصنوعی تحولآفرین (Game-Changing AI) را دنبال میکند. مکانیزم دوم ارزیابی امکانپذیری فرصتها که قبلتر راجع به آن صحبت کردیم.
رادار فرصت هوش مصنوعی گارتنر بهمثابه یک ابزار استراتژیک میتواند به سازمانها کمک کند تا از مزیتهای کوتاهمدت هوش مصنوعی بهرهمند شوند، به سمت فرصتهای تحولآفرین حرکت کنند و با ریسک کمتر و برنامهریزی بهتر به اهداف خود در این زمینه دست یابند. این ابزار قادر است تا تصمیمگیری استراتژیک را برای ما تسهیل کرده، در خدمت مدیریت ریسک قرار گرفته و هماهنگی بین تیمها را منجر شود.
در مطلبی که پیرامون 4 ستون بهکارگیری هوش مصنوعی در سازمانها نوشته بودم اولین ستون تعیین چشمانداز GenAI بود و قطعاً رادار فرصتهای هوش مصنوعی ابزاری است برای همین تعیین چشمانداز.